گفتا که می بوسم تو را.... گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ..... گفتم که حاشا می کنم
گفتا زبخت بد اگر .... ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ..... او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر ناگوار افتد مرا گفتاکه با نوش لبم. آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو در چشم چون آیینه ام گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتااگر از کوی خود روزی توراگفتم برو گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
:: برچسبها:
بوسه ,
:: بازدید از این مطلب : 186
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7